هوش مصنوعی: این متن عرفانی به موضوع عشق الهی و وحدت وجود می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که با وصال یار (خدا) از جان و تن و دل جدا شده و به حقیقت رسیده است. در این مسیر، تفاوت بین حق و باطل محو می‌شود و عاشق و معشوق یکی می‌گردند. متن بر اهمیت دیدگاه باطنی و عشق حقیقی تأکید دارد و پایان آن به فقر عرفانی و رهایی از تعلقات دنیوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تجربه نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین استفاده از اصطلاحات تخصصی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۸۳

بیجان و تن دلم شد با وصل یار واصل
تحصیل یار کردیم علمی بود که حاصل

گه گه ز روی باطل حق مینماید ای دوست
فرقی نمیتوان کرد ما بین حق و باطل

او شه بدیده خود بیند جمال خود را
چشمی دیگر نباشد بر روی دوست قابل

خود عاشقست و معشوق بر خویش عشق بازد
بر خوان یحبهم را گر بایدت دلایل

دارد غنای مطلق در غار فقر کوهی
جاوید شد مجرد از جان و از تن و دل
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.