۱۰۷ بار خوانده شده
بیجان و تن دلم شد با وصل یار واصل
تحصیل یار کردیم علمی بود که حاصل
گه گه ز روی باطل حق مینماید ای دوست
فرقی نمیتوان کرد ما بین حق و باطل
او شه بدیده خود بیند جمال خود را
چشمی دیگر نباشد بر روی دوست قابل
خود عاشقست و معشوق بر خویش عشق بازد
بر خوان یحبهم را گر بایدت دلایل
دارد غنای مطلق در غار فقر کوهی
جاوید شد مجرد از جان و از تن و دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تحصیل یار کردیم علمی بود که حاصل
گه گه ز روی باطل حق مینماید ای دوست
فرقی نمیتوان کرد ما بین حق و باطل
او شه بدیده خود بیند جمال خود را
چشمی دیگر نباشد بر روی دوست قابل
خود عاشقست و معشوق بر خویش عشق بازد
بر خوان یحبهم را گر بایدت دلایل
دارد غنای مطلق در غار فقر کوهی
جاوید شد مجرد از جان و از تن و دل
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.