هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق الهی و رهایی از تعلقات دنیوی سخن می‌گوید. او از درد کشیدن و مستی معنوی می‌گوید، از عشق به معشوق حقیقی و رسوایی در این راه. شاعر از رضایت به تقدیر الهی و کناره‌گیری از دنیا و زهد ظاهری صحبت می‌کند و بیان می‌کند که در نهایت به خرابات (نماد عرفان و رهایی) پناه برده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و خرابات نیاز به شناخت ادبیات عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۱۸۴

من درد کش باده صهبای الستم
تا شام ابد نیز نه مخمور و نه مستم

تا ساقی وحدت می عشقم بقدح ریخت
از کشمکش دنیی و از خویش پرستم

شیدائی عشقم من و رسوائی جانان
با حور و بهشت و ورع و زهد به بستم

درمدرسه و صومعه بس عمر بشد صرف
جائی نرسیدم من و آن بوده که هستم

گر ناری و گر نوری و گر رند خرابات
از قسمت او راضیم این است که هستم

بر خاک ره درد کشان سر بنهادم
دادند حریفان ازل باده بدستم

دیدم چو مسلمانی عالم همه کوهی
در کنج خرابات به آهنگ نشستم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.