هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر اشتیاق و دلتنگی شاعر به معشوق است. او از زلف و رخسار معشوق سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که به دیدارش بیاید یا با نسیم صبحگاهی پیامی بفرستد. شاعر از بی‌قراری خود در سحرگاهان می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که با بخشیدن باده‌ای از دلش بگشاید. در نهایت، ساقی را به دادن قدحی دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به مصرف شراب (به‌عنوان نماد عرفانی) وجود دارد که نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

شمارهٔ ۱۹۹

بیا ای دوست دیداری از این سو
معزز کن شبی رخسار از این سو

وگرنه با نسیم صبح بفرست
رموی زلف خود یکتا از این سو

بگوشت می رسد هر صبح و شامی
فغان و ناله های زار از این سو

برای دفع مخموری صبحها
روان کن باده ی ابرار از این سو

گره دارد دلم از گریه بگشای
بخنده لعل شکربار از این سو

ز گلزار جمال خود نسیمی
بیاد صبحدم بگذار از این سو

چو بلبل بیقرارم هر سحرگاه
فکن برگی از آن گلزار از این سو

ایا ای دلبر عیار شب رو
بیا بر کوری اغیار از این سو

روا نبود که تنها می خوری می
بده یک ساغر خمار از این سو

قدح بر کف بکوهی گفت ساقی
بیا از جانب کهسار از این سو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.