۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۰

کوته نمی شود سخن ما به گفتگو
هرشب دو زلف یار شماریم مو بمو

یک ذره سایه نیست در آفاق دیده ام
جائیکه هست ماه به خورشید روبرو

سودای زلف آن گل سیراب سرو قد
مانند غنچه در دل ما هست تو بتو

تا سر نهد بپای جوانان گلعذار
اشکم رود زدیده بهر باغ جوبجو

از بهر یک شمامه ی زلفین عنبرین
چون باد صبح در بدر افتیم و کوبکو

گفتم گذشتم از طلب وصل دلبرا
آمد ندا که حضرت ما را بجو بجو

بگریستم ز درد که جانم بلب رسید
خندید لعل یار که کوهی بگو بگو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.