۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۱

تا به گرد گل ز سنبل زلف پیدا کرده‌ای
ماه تابان را نهان در نیم‌شب‌ها کرده‌ای

غنچه را تا در تبسم همچو گل بگشاده‌ای
بلبل روح مرا صد گونه گویا کرده‌ای

ای که از فرط بزرگی می‌نگنجی در جهان
در دلم کان قطرهٔ خونی است چون جا کرده‌ای

بر زمین انداختی در ره لعابی از دهان
خطه اموات را در یک دم احیا کرده‌ای

خیر و شر بنوشته‌ای در لوح جان‌ها از ازل
آنچه خود کردی چرا در گردن ما کرده‌ای

دانهٔ خال سیه در دام زلفت بسته‌ای
آدم و ابلیس را ز اینگونه احیا کرده‌ای

خالقا جز تو ندارد هیچ موجودی دگر
نفی و اثبات خود اندر لا و الا کرده‌ای

نزد ارباب نظر علم الیقین باشد همه
کوهیا اسرار توحیدی که انشا کرده‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.