هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه به توصیف عشق و دلدادگی شاعر به معشوق میپردازد. شاعر از گوش، دست، چشم و پا به عنوان ابزاری برای شنیدن، لمس کردن، دیدن و رفتن به سوی معشوق یاد میکند. او درد عشق را در دل خود احساس میکند و معتقد است که هیچ راه گریزی از این عشق وجود ندارد. شاعر حتی به طبیب مراجعه میکند و تشخیص طبیب این است که بیماری او ناشی از عشق به معشوق است. در نهایت، شاعر به بلندی قامت معشوق و زیبایی او اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۳
چشم از باری دیدن رخسار دلبر است
گوش از پی شنیدن گفتار دلبر است
دست از برای چنگ به گیسوی اوزدن
پا بهر رفتن سوی دریا دلبر است
این دردها که در دل مجروح ما بود
اورا علاج لعل شکربار دلبر است
ناصح مگونصیحت ودم درکش وبرو
منع دلی مکن که گرفتار دلبر است
باور مکن که هست رهائی نصیب او
هر کس اسیر طره طرار دلبر است
صد ساله مرده زنده شد ار از دم مسیح
یک معجز این ز لعل شکر بار دلبر است
رفتم بر طبیب که بیماریم ز چیست
گفتا زعشق نرگس بیمار دلبر است
اشکم چوسیم از آن شدورخساره ام چو زر
کاین زر وسیم رایج بازار دلبر است
اقبال من چو قامت یار ار بلند شد
سروی بود که رسته به گلزار دلبر است
گوش از پی شنیدن گفتار دلبر است
دست از برای چنگ به گیسوی اوزدن
پا بهر رفتن سوی دریا دلبر است
این دردها که در دل مجروح ما بود
اورا علاج لعل شکربار دلبر است
ناصح مگونصیحت ودم درکش وبرو
منع دلی مکن که گرفتار دلبر است
باور مکن که هست رهائی نصیب او
هر کس اسیر طره طرار دلبر است
صد ساله مرده زنده شد ار از دم مسیح
یک معجز این ز لعل شکر بار دلبر است
رفتم بر طبیب که بیماریم ز چیست
گفتا زعشق نرگس بیمار دلبر است
اشکم چوسیم از آن شدورخساره ام چو زر
کاین زر وسیم رایج بازار دلبر است
اقبال من چو قامت یار ار بلند شد
سروی بود که رسته به گلزار دلبر است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.