هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر خود را گدای کوی معشوق، تشنهٔ دیدار او، و همواره در آرزوی وصال او توصیف می‌کند. او از غیبت معشوق در دیدگان ولی حضورش در دلش سخن می‌گوید و خود را همچون حربا (آفتاب‌پرست) در جستجوی آفتاب وجود معشوق می‌داند. شاعر از عشق و شیفتگی خود به معشوق می‌گوید و از پریشان‌حالی و شکسته‌دلی خود در فراق او سخن می‌راند. در پایان، شاعر از بی‌خودی و سرمستی خود از گفت‌وگو با معشوق می‌گوید و نیاز به باده را منتفی می‌داند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استعاره‌های شعری است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات مورد استفاده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۳۴۵

توصاحب کرمی ما گدای کوی توایم
تمام تشنه یک قطره ز آب جوی توایم

نمی شود دل ما خالی ازخیال رخت
همی به روز وشب از بس درآرزوی توایم

ز دیده غائب واندر دلی چنان حاضر
که روبه هر طرف آریم رو به سوی توایم

نشسته ای به بر ما چو جان ودل شب وروز
ز غفلت است که دایم به جستجوی توایم

تو آفتاب درخشنده ای وما حربا
به هرکجا که کنی روی ربروی توایم

مران زگفته بدگو ز آستان ما را
چرا که عاشق رخساره نکوی توایم

همه شکسته دلیم وهمه پریشان حال
ز عشق روی تو آشفته تر ز موی توایم

گرت به بازی چوگان وگوهراس افتد
بگیر چوگان از زلف خود که گوی توایم

دگر به باده چه حاجت که چون بلنداقبال
مدام سر خوش وبیخود ز گفتگوی توایم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.