هوش مصنوعی:
شاعر در این اشعار از عشق و دلباختگی سخن میگوید و بیان میکند که معشوق او را مسحور خود کرده و دل و دینش را ربوده است. او از درد فراق و بیخبری معشوق از حالش شکایت دارد، اما در عین حال، عشق را عامل آزادی و بلندی اقبال خود میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۴۳۲
روی تو را ندیده دلم را ربوده ای
در دلبری چه چابک و چالاک بوده ای
دین ودلی سراغ ندارم دگر به کس
غارت همی ز بسکه دل ودین نموده ای
داری کجا ز حالت شب های ما خبر
بیدار ما ز درد وتوفارغ غنوده ای
آزادی از غم دوجهان داده ای مرا
زنگ علایق از دل من تا زدوده ای
اقبال من بلند شد از اینکه درجهان
از عشق بر رخم در دولت گشوده ای
در دلبری چه چابک و چالاک بوده ای
دین ودلی سراغ ندارم دگر به کس
غارت همی ز بسکه دل ودین نموده ای
داری کجا ز حالت شب های ما خبر
بیدار ما ز درد وتوفارغ غنوده ای
آزادی از غم دوجهان داده ای مرا
زنگ علایق از دل من تا زدوده ای
اقبال من بلند شد از اینکه درجهان
از عشق بر رخم در دولت گشوده ای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.