۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰ - قطعه

مرده ای را به راه می بردند
یادم آمد که مردنی هم هست

گفتم ای دل به فکر رفتن باش
تا کی از باده غروری مست

گفت یادت اگر بود دیدیم
مردن خویش را به روز الست

ما به هر دم که می رود میریم
تا به کلی رود حیات از دست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹ - قطعه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱ - قطعه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.