هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و جدایی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه هر گام در این راه برایش سخت و دردناک است. او از عشق و هجران خود می‌گوید و اینکه چگونه این جدایی باعث رنج و عذاب او شده است. شاعر همچنین از ناتوانی خود در فراموشی معشوق و عشقش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل ۱۱

بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
کردم وداع جملهٔ اعضای خویش را

گویی هزار بند گران پاره می‌کنم
هر گام پای بادیه پیمای خویش را

در زیر پای رفتنم الماس پاره ساخت
هجر تو سنگریزهٔ صحرای خویش را

هر جا روم ز کوی تو سر بر زمین زنم
نفرین کنم ارادهٔ بیجای خویش را

عمر ابد ز عهده نمی‌آیدش برون
نازم عقوبت شب یلدای خویش را

وحشی مجال نطق تو در بزم وصل نیست
طی کن بساط عرض تمنای خویش را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۰
گوهر بعدی:غزل ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.