هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، بیانگر درد هجران و عشق نافرجام است. شاعر از جدایی معشوق و رنج‌های عشق می‌نالد و با تصاویری مانند چشم‌های سیاه، مژگان نیش‌زننده و زلفِ قاتل، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، از مفاهیمی مانند وفاداری و شهادت در راه عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند «قتل» و «شهیدان» ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۶۹

فدای جان پاکت ای غلام در به در کرده
ز هجران تو جان از تن، قرار از دل سفر کرده

به امید شفایی دل در آن چشم سیه بستم
که مژگان تو در آن چشم جان پر نیشتر کرده

فزون شد از نگاهت درد من با آن که خندیدی
چرا گویند پس بیمار را گل در شکر کرده

خط آورد از پی امداد زلف از بهر قتل من
به چین قانع نشد جیش خطا را هم خبر کرده

شهیدان کی اند افتاده سر خونین کفن در باغ
مگر با لاله زاران، نازنین از ره گذر کرده؟!

نمی دانم چرا در گوش گل باری نخواهد رفت
فغان بلبل مسکین جهان زیر و زبر کرده

نزیبد جز «وفایی» افسر و تخت وفاداری
که در ملک محبت ترک سر را ترگ سر کرده
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.