هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و عاشقانه، با زبانی غنی و تصاویر شاعرانه، به ستایش معشوق و بیان رابطهی عمیق عاشق و معشوق میپردازد. شاعر از معشوق به عنوان موجودی الهی و کامل یاد میکند که توانایی دگرگونی و درمان دردها را دارد. همچنین، اشارههایی به مفاهیم عرفانی مانند وحدت وجود، قرب الهی و نقش معشوق در جهانآفرینی دیده میشود.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و زبانی پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی اشارات مذهبی و فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۴ - در مدح امیرمؤمنان علی علیه السلام
چه شود، زراه وفا اگر
نظری به جانب ما کنی
که به کیمیای نظر مگر
مس قلب تیره طلا کنی
یمن از عقیق تو آیتی
چمن از رُخ تو روایتی
شکر از لب تو حکایتی
اگرش چو غنچه تو واکنی
به شکنج طُرّه ی عنبرین
که به مهر چهر تو شد قرین
شب و روز تیره ی این حزین
تو بدل به نور و ضیا کنی
بنما، ز پسته تبسّمی
بنما، ز غنچه تکلّمی
به تکلّمی و تبسّمی
همه دردها تو دوا کنی
تو مراد من تو نجات من
به حیات من به ممات من
چه زیان کنی چه ضرر، بری
که برآوری و عطا کنی
تو شه سریر ولایتی
تو مه منیر هدایتی
چه شود، گهی به عنایتی
نگهی به سوی گدا کنی
تو چرا، الست بربّکم
نزنی بزن که اگر، زنی
ازل و ابد همه ذرّه ذرّه
پر از صدای بلا کنی
ز غمم چرا نکنی رها
و اگر کنی فمتی متی
که زبطن حوت بسی رها
تو چو یونس بن متی کنی
تو شهی شهان همه چاکرت
تو مهی مهان همه بر درت
که شوند قنبر قنبرت
تو قبول اگر، ز وفا کنی
تو به شهر علم نبی دری
تو ز انبیا همه برتری
تو غضنفری و تو صفدری
چو میان معرکه جا کنی
تو زنی به دوش نبی قدم
فکنی بتان همه از حرم
حرم از وجود تو محترم
ز صفا صفا تو صفا کنی
تو چه صادری تو چه مصدری
تو چه جلوه یی و چه مظهری
که هم اوّلی و هم آخری
همه جا تو کار خدا کنی
ز حدوث چتر و علم زنی
قَدم از قِدم به عدم زنی
ز عدم تو نقش و رقم زنی
و بنای هر دو سرا کنی
من اگر خدای ندانمت
متحیّرم که چه خوانمت
که اگر خدای بدانمت
تو بری شوی و ابا کنی
تو تمیز مؤمن و کافری
تو قسیم جنّت و آذری
که سعید را تو جزا، دهیّ
و عنید را تو جزا کنی
شب و روز، را تو مقدّری
تو مدبّری تو منوّری
که مساء را تو کنی صباح
و صباح را تو مسا کنی
به خدا «وفایی» با خطا
همه خوف او بود از بداء
که مباد دست رجای او
ز عطای خود تو جدا کنی
دو جهان شود همه کربلا
ز فغان و ناله چو در عزا
گذری به عرصه ی نینوا و
بسان نی تو نوا کنی
ز جگر تو نعره ی حیدری
ز غم حسین چو برآوری
ز خروش و ناله تو عرش و فرش
تمام کرب و بلا کنی
نظری به جانب ما کنی
که به کیمیای نظر مگر
مس قلب تیره طلا کنی
یمن از عقیق تو آیتی
چمن از رُخ تو روایتی
شکر از لب تو حکایتی
اگرش چو غنچه تو واکنی
به شکنج طُرّه ی عنبرین
که به مهر چهر تو شد قرین
شب و روز تیره ی این حزین
تو بدل به نور و ضیا کنی
بنما، ز پسته تبسّمی
بنما، ز غنچه تکلّمی
به تکلّمی و تبسّمی
همه دردها تو دوا کنی
تو مراد من تو نجات من
به حیات من به ممات من
چه زیان کنی چه ضرر، بری
که برآوری و عطا کنی
تو شه سریر ولایتی
تو مه منیر هدایتی
چه شود، گهی به عنایتی
نگهی به سوی گدا کنی
تو چرا، الست بربّکم
نزنی بزن که اگر، زنی
ازل و ابد همه ذرّه ذرّه
پر از صدای بلا کنی
ز غمم چرا نکنی رها
و اگر کنی فمتی متی
که زبطن حوت بسی رها
تو چو یونس بن متی کنی
تو شهی شهان همه چاکرت
تو مهی مهان همه بر درت
که شوند قنبر قنبرت
تو قبول اگر، ز وفا کنی
تو به شهر علم نبی دری
تو ز انبیا همه برتری
تو غضنفری و تو صفدری
چو میان معرکه جا کنی
تو زنی به دوش نبی قدم
فکنی بتان همه از حرم
حرم از وجود تو محترم
ز صفا صفا تو صفا کنی
تو چه صادری تو چه مصدری
تو چه جلوه یی و چه مظهری
که هم اوّلی و هم آخری
همه جا تو کار خدا کنی
ز حدوث چتر و علم زنی
قَدم از قِدم به عدم زنی
ز عدم تو نقش و رقم زنی
و بنای هر دو سرا کنی
من اگر خدای ندانمت
متحیّرم که چه خوانمت
که اگر خدای بدانمت
تو بری شوی و ابا کنی
تو تمیز مؤمن و کافری
تو قسیم جنّت و آذری
که سعید را تو جزا، دهیّ
و عنید را تو جزا کنی
شب و روز، را تو مقدّری
تو مدبّری تو منوّری
که مساء را تو کنی صباح
و صباح را تو مسا کنی
به خدا «وفایی» با خطا
همه خوف او بود از بداء
که مباد دست رجای او
ز عطای خود تو جدا کنی
دو جهان شود همه کربلا
ز فغان و ناله چو در عزا
گذری به عرصه ی نینوا و
بسان نی تو نوا کنی
ز جگر تو نعره ی حیدری
ز غم حسین چو برآوری
ز خروش و ناله تو عرش و فرش
تمام کرب و بلا کنی
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب: چند بندی
تعداد ابیات: ۳۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳ - تجدید مطلع
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵ - در مدح و منقبت امیرمؤمنان علی علیه السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.