هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به توصیف زیباییها، شجاعتها و فداکاریهای حضرت علیاکبر (ع) در واقعه کربلا میپردازد. در آن از تشبیهات و استعارات زیبایی مانند مقایسه قامت او با سرو و صنوبر، زلفهایش با سنبل و گل، و چهرهاش با خورشید استفاده شده است. همچنین به شجاعت او در میدان نبرد و فداکاریاش برای امام حسین (ع) اشاره دارد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق مذهبی و تاریخی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین برخی توصیفات مانند صحنههای نبرد و شهادت ممکن است برای گروههای سنی پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۴۰ - تجدید مطلع
خواهد اگر، به جلوه آن روی منوّر آورد
آینه ی جمال خورشید مکدّر آورد
جز رخ و زلف و قامت معتدلش در این جهان
کس نشنیده سرو را، سنبل و گل بر آورد
برگذرد، به هر زمین با قد و قامتی چنین
تا به قیامت از زمین سرو و صنوبر آورد
گیسوی چون کمندش افکنده زدوش تا کمر
تا به کمند و بند خورشید به چنبر آورد
وه چه علی اکبری آنکه چو مهر خاوری
برگذرد ز چرخ اگر، هی به تکاور آورد
برگذرد زچرخ و از سمّ سمند تیز تک
شکل هلال و اختر و ماه مصوّر آورد
درگه رزم، رمحش از رامح چرخ بگذرد
نیزه ی او شکست بر، گنبد اخضر آورد
الحذر الحذر، به گردون رسد از نبرد او
بانگ امان والامان گوش جهان کر آورد
العجل العجل زتیغش به قتال دشمنان
قابض روح را، در آن مرحله مضطر آورد
تا شده زعفرانی از خوف رخ عدوی او
چهره ی او ز تیغ چون لاله ی احمر آورد
در صف کارزار، با شوکت و سطوت نبی
بر همه ظاهر و عیان صولت حیدر آورد
شور شهادتش به سر بود، وگرنه کی توان
تیغ به تارکش فرو منقذ کافر آورد
بهر طراز نیزه می خواست که بر سر سنان
کاکل غرقه خون و آن جُعد معنبر آورد
چون ز شراره ی عطش لعل لبش کبود شد
خواست گلوی تشنه ی خویش زخون تر آورد
خواست شود فدایی کوی پدر، به کربلا
تا که به عرصه ی جزا، برکف خود سر آورد
بر کف خود سرآورد، بهر چه از برای آن
تا به گلوی تشنگان آب ز کوثر آورد
آب ز کوثر آورد، بهر که از برای آن
کس که ز آب دیده رخساره ی خودتر آورد
خواهد اگر رقم کند قصّه ی تشنه کامی اش
کلک «وفایی» از غمش شعله ی آذر آورد
آینه ی جمال خورشید مکدّر آورد
جز رخ و زلف و قامت معتدلش در این جهان
کس نشنیده سرو را، سنبل و گل بر آورد
برگذرد، به هر زمین با قد و قامتی چنین
تا به قیامت از زمین سرو و صنوبر آورد
گیسوی چون کمندش افکنده زدوش تا کمر
تا به کمند و بند خورشید به چنبر آورد
وه چه علی اکبری آنکه چو مهر خاوری
برگذرد ز چرخ اگر، هی به تکاور آورد
برگذرد زچرخ و از سمّ سمند تیز تک
شکل هلال و اختر و ماه مصوّر آورد
درگه رزم، رمحش از رامح چرخ بگذرد
نیزه ی او شکست بر، گنبد اخضر آورد
الحذر الحذر، به گردون رسد از نبرد او
بانگ امان والامان گوش جهان کر آورد
العجل العجل زتیغش به قتال دشمنان
قابض روح را، در آن مرحله مضطر آورد
تا شده زعفرانی از خوف رخ عدوی او
چهره ی او ز تیغ چون لاله ی احمر آورد
در صف کارزار، با شوکت و سطوت نبی
بر همه ظاهر و عیان صولت حیدر آورد
شور شهادتش به سر بود، وگرنه کی توان
تیغ به تارکش فرو منقذ کافر آورد
بهر طراز نیزه می خواست که بر سر سنان
کاکل غرقه خون و آن جُعد معنبر آورد
چون ز شراره ی عطش لعل لبش کبود شد
خواست گلوی تشنه ی خویش زخون تر آورد
خواست شود فدایی کوی پدر، به کربلا
تا که به عرصه ی جزا، برکف خود سر آورد
بر کف خود سرآورد، بهر چه از برای آن
تا به گلوی تشنگان آب ز کوثر آورد
آب ز کوثر آورد، بهر که از برای آن
کس که ز آب دیده رخساره ی خودتر آورد
خواهد اگر رقم کند قصّه ی تشنه کامی اش
کلک «وفایی» از غمش شعله ی آذر آورد
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹ - در مدح و منقبت و ذکر شهادت حضرت علی اکبر (ع)
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱ - در شهادت حضرت علی اکبر (ع)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.