هوش مصنوعی: این متن شعری است که از خطرات و سختی‌های راه عشق سخن می‌گوید. شاعر از دردها و رنج‌های عشق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که دلش به سمت بلا و خطر جذب می‌شود. همچنین، شاعر از شمعی که تنها به خود مشغول است و از زندگی پررنج خود شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر از این که غم‌هایش بر همه آشکار است و نمی‌تواند آن‌ها را پنهان کند، ابراز ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق و فلسفی درباره عشق، رنج و زندگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج عشق و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل ۳۷

در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است
بر حذر باش در این راه که سر در خطر است

پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف
تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است

چه کنم با دل خودکام بلا دوست که او
میرود بیشتر آنجا که بلا بی‌سپر است

شمع سرگرم به تاج سرخویش است چرا
با چنین زندگیی کز سر شب تا سحر است

چند گویند به وحشی که نهان کن غم خویش
از که پوشد غم خود چون همه کس را خبر است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۶
گوهر بعدی:غزل ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.