هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به ستایش پادشاهی با ایمان و قدرتمند میپردازد. در آن از ویژگیهایی مانند رهبری در جنگ، حمایت از دین، دانش فراوان، و عدالت سخن گفته میشود. همچنین، به زیباییهای معنوی و دنیوی پادشاه اشاره شده و از تأثیر او بر مردم و سرزمینهای تحت فرمانش تمجید شده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق مذهبی، سیاسی و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۲ - در مدح شمس الدین
در دل هر که مهر ایمانست
مهر شمس حسام برهانست
آنکه بر ملک و دین جد و پدر
ملک کامران و سلطانست
پادشاهی که حرب لشگر او
از سوآل و جواب ایمانست
مدد او چو بحث حرب شود
از حدیث رسول و قرآنست
چون دو لشگر مصاف راست کند
هر کجا اوست فتح با آنست
پیش هفتاد صف بدعت ور
سپه آرا و مرد میدانست
شیخ الاسلام اهل اسلام است
که هنوز از شماره صبیانست
از بزرگان بدانش افزونست
گرچه زیشان بسال نقصانست
نه بزرگان چو بنگرند بدو
بحقیقت ز عمر تاوانست
ای بزرگی که مثل تو بجهان
همچو آب حیات پنهانست
در الفاظ تو بجان عزیز
بخرند اهل علم و ارزانست
لفظ تو در بحر خاطر تست
خاطرت نیز بحر عمانست
بر براق بهشت فخر کند
مرکبی کز تو داغ بررانست
هر کجا مرکب تو گام زند
زیر نعلش ریاض رضوانست
از خرامیدن رکاب تو شاه
جنت و خلد هر دو یکسانست
خلدوار است خانه ای که درو
کمترین بنده تو مهمانست
گفتن وصف آن سرای که تو
میهمانی درو نه امکانست
بر تو مهمان نثار کردن جان
بر خداوند خانه آسانست
در بخارا دلی مدان امروز
که نه در فرقت تو بریانست
وز جمال تو اهل نخشب را
دل و جان چون بهار و بستانست
یوسف عهدی و دو شهر بتو
این چو مصر است و آن چو کنعانست
این و آن هر دو ملک و ملک تواند
وز تو بر هر دو جای فرمانست
شرف شمس تا بود بحمل
خانه ماه تا که سرطانست
شمس اقبال تو مشرف باد
خود مه دولت تو تابانست
تا سپهر شریف را مادام
گرد خاک کثیف دورانست
بر مراد تو باد دور سپهر
دور او تا بحکم یزدانست
باد یزدان نگاهبان ملک
علم تو دینش را نگهبان است
مهر شمس حسام برهانست
آنکه بر ملک و دین جد و پدر
ملک کامران و سلطانست
پادشاهی که حرب لشگر او
از سوآل و جواب ایمانست
مدد او چو بحث حرب شود
از حدیث رسول و قرآنست
چون دو لشگر مصاف راست کند
هر کجا اوست فتح با آنست
پیش هفتاد صف بدعت ور
سپه آرا و مرد میدانست
شیخ الاسلام اهل اسلام است
که هنوز از شماره صبیانست
از بزرگان بدانش افزونست
گرچه زیشان بسال نقصانست
نه بزرگان چو بنگرند بدو
بحقیقت ز عمر تاوانست
ای بزرگی که مثل تو بجهان
همچو آب حیات پنهانست
در الفاظ تو بجان عزیز
بخرند اهل علم و ارزانست
لفظ تو در بحر خاطر تست
خاطرت نیز بحر عمانست
بر براق بهشت فخر کند
مرکبی کز تو داغ بررانست
هر کجا مرکب تو گام زند
زیر نعلش ریاض رضوانست
از خرامیدن رکاب تو شاه
جنت و خلد هر دو یکسانست
خلدوار است خانه ای که درو
کمترین بنده تو مهمانست
گفتن وصف آن سرای که تو
میهمانی درو نه امکانست
بر تو مهمان نثار کردن جان
بر خداوند خانه آسانست
در بخارا دلی مدان امروز
که نه در فرقت تو بریانست
وز جمال تو اهل نخشب را
دل و جان چون بهار و بستانست
یوسف عهدی و دو شهر بتو
این چو مصر است و آن چو کنعانست
این و آن هر دو ملک و ملک تواند
وز تو بر هر دو جای فرمانست
شرف شمس تا بود بحمل
خانه ماه تا که سرطانست
شمس اقبال تو مشرف باد
خود مه دولت تو تابانست
تا سپهر شریف را مادام
گرد خاک کثیف دورانست
بر مراد تو باد دور سپهر
دور او تا بحکم یزدانست
باد یزدان نگاهبان ملک
علم تو دینش را نگهبان است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱ - در مدح قدر طغان خان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳ - در مدح وزیر شمس الملک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.