۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹ - در مدح مؤید

ای عامل خراج کفایت نمای راد
دستور خسرو و شرف دست میرزاد

خورشید جاودان مؤید یمین دین
کز سایه یمین تو زفتان شوند راد

رادیست حرفت کف و کلک و بنان تو
خلقی زحرفت کف و کلک و بنانت راد

تا از بنان و کلک و کف تو بمن رسید
تشریف و خلعتی که نشاید گرفت و داد

مادح نماند جز من و ممدوح جز توئی
من مادح از نژاد و تو ممدوح از نژاد

زان مهتران نئی تو که در خدمت و ثنات
بستن میان نشاید و نتوان زبان گشاد

دست و در دل تو گشاد است و طبع نیز
پاینده چون در دل و دستت گشاده باد

شعر مرا هر آینه از هزل چاشنی
ماند بجای بلبل و گشنیز و بغمخواد

تا بر حسود تو برم آن چاشنی بکار
کوبم در اجازه که تا بگذرم چو باد

گر کیقباد و کسری گردد حسود تو
صد . . . در . . . زن کسری و کیقباد

ناگفته خوبتر بتو از حاسدان تو
ایشان کنید خود که از ایشان کنند یاد

از حب خویش یاد کنم وآنچه بایدم
خواهم ز مجلس تو چو شاگرد از اوستاد

ای صدر اهل فضل مرا نان و جامه نیست
در گردنم هم از غله خانه غل فتاد

بر مجلس رفیع تو اطناب قصه را
این بنده رفع کرد و بر ایجاب دل نهاد

ده ساله کدخدائی شاهان بیک زمان
داری و بیش دارد ازین امر تو نفاذ

یک ماهه کدخدائی کردم ز تو سوآل
جودت سوآل من باجابت قرین کناد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸ - در مدح ثقة الدین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰ - در توبه و انابه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.