۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱ - در مدح نظام الدین

باز دیگر ره جوان خاطر شد این مداح پیر
از ره مدح جوانبخت جوان دولت وزیر

صاحب عادل نظام الدین وزیر شاه شرق
مفخر اولاد میران هم وزیر و هم امیر

صاحب صاحبقران عالم فضل و هنر
وندران صاحبقرانی بیقرین و بی نظیر

مسند و صدر سری کم دید و کم بیند چنو
صدر والا قدر عالی همت روشن ضمیر

از ضمیر روشنش گیرد ضیا شمس مضی
هم بدان تقدیر کز شمس مضی بدر منیر

دستگیر خلق شد عدل وی از دست ستم
تا نگردد هیچکس در دست ظالم دستگیر

خلق را بودی نفیر از ظلم پیش از عهد او
عدل او آورد ظالم را بفریاد و نفیر

تا مشیر شاه شد اندر ره انصاف و عدل
بچه آهو شد از پستان شیران سیر شیر

دل چو قیر و رخ چو زر گردد عدو کز دست او
مرغ زرین تن زند منقار در دریای قیر

هم بدان دریای قیر و هم بدان منقار مرغ
آستین پر زر برد از خط او دست فقیر

خود کسی با جود او یابد فقیر اندر جهان
کس بدین فتوی نداند زو جواب دلپذیر

چون مخمر کرد طین خلقت او کردگار
بخل رازان گل برون آورد چون مو از خمیر

از تنور گرم مالیخولیای مهتری
حاسدان جاه او را خام سوز آید فطیر

ای صریر خامه تو ملک شه آراسته
وز تو آرایش گرفته مسند صدور و سریر

گر صریر سیر کلکت تیر گردون بشنود
پیش سیارات دیگر بشکند بازار تیر

حامی تیر ار شود کلکت نترسد زاحتراق
بگذرد از قرص خور چون از هدف پیکان تیر

از کمان چرخ بر جان بداندیشان تو
تیر باران بلا بادا چو دردی ز مهریر

حاسدانت را زباد حسرت و بار ندم
دم بسان زمهریر و دل بکردار سعیر

آفرین گویان عالم آفرین گویان شده
پیش تخت چون تو صاحبدولت از برنا و پیر

نیست در علم سخندانی و در درس سخا
مفتئی چون تو مصیب و ناقدی چون تو بصیر

شعر من دانا خرد نادان هر گلبن بود
شعر من پیشش چو در پیش خر گلبن شعیر

تا قلم گیرد دبیر و چون مطر زبر کشد
از قلم مشگین رقم بر روی کافوری حریر

از پی انهای گردون ماه بادت چون برید
وز پی تحریر دیوان تیر بادت چون دبیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰ - در مدح وجیه الدین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲ - در مدح ابراهیم رکن الدین حبیب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.