هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عهدشکنی و جفای معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که معشوق از ابتدا عهد و پیمان را درست نگه نداشته و در نهایت به جفا پرداخته است. شاعر از دل‌بستگی و امید به وصال معشوق می‌گوید و اظهار می‌کند که همه خواسته‌هایش در گرو خواسته‌های معشوق است، اما اکنون که درمانده شده، معشوق او را رها کرده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عاطفی عمیق و شکایت از عهدشکنی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عاشقانه‌ی سنگین نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳ - با من چرا نگفتی

چرا نگفتی با من بتا به روز نخست
که عهد و وعده و پیمان من مدار درست

به من مده دل و از من وفا مجوی بدانک
جفای آخر باشد ز من وفای نخست

وفا نمودی از اول جفا کنی آخر
درین دل آنچه نیافت ثبات، قول نرست

چنان نمودی از اول که چست ازان منی
کنون چو می نگرم زان دیگرانی چست

ز تیغ خوی تو تن را به خون دل شستم
دل از امید وصال تو می ندانم شست

برای خویش رو اکنون که عاجزم با تو
همه مراد مراد تو، بنده بنده ی تست

درست رفتی در عهد و وعده و پیمان
زهی به عهد بد و وعده‌های پیمان‌سست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲ - دلبر جانان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴ - عهد و وفا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.