۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵ - بوی بنفشه

یار مرا خط بنفشه زار برآمد
بوی بنفشه ز خد یار برآمد

یار سر از شرم چون بنفشه فرو برد
گرد گلش تا بنفشه زار برآمد

بر دلم از زلف بیقرارش یک چند
عشق فرود آمد و قرار برآمد

با سر زلفش نگشته کار بیک سو
خط چه بلا بود و بر چه کار برآمد

سبزه به عالم ز تو بهار برآید
بر لب او سبزه بی بهار برآمد

عارض آن بت فروغ نار همی داشت
خط چو دود از فروغ نار برآمد

نار دلفروز او به دود بپوشد
وز دل پرسوز من شرار برآمد

گفت که از دستبند عشق تو جستم
کم خط آزادی از عذار برآمد

گفت که در پای دام جور تو ماندم
گرنه یکی خط که صد هزار برآمد

زلف تو بسیار کرد جور به من بر
خط تو از بهر اعتذار برآمد

کار من از عشق آن نگار بیاراست
کان خط مرغول چون نگار برآمد

چون به جمال نگار خود نگریدم
مه به شمار ده و چهار برآمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴ - عهد و وفا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶ - تو چو آهویی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.