۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶ - تو چو آهویی

غالیه غاشیه زلف پریش تو کشد
تو ازو باز به بیگانه و خویش تو کشد

ریشه جیش ترا خاصیتی دان که ز چرخ
جرم مه را به کمند آرد و پیش تو کشد

ماه گردون بری از جیش تو نتواند برد
آب رخسار تو تا ریشه جیش تو کشد

ایکه عاشق کشی و کینه کشی کیش تو شد
بس غما کاین دل بیچاره ز کیش تو کشد

تو چو آهوئی و در چابکی و زیبائی
چون سر آن مژه چشمک نیش تو کشد

بار عشق تو کم و بیش تو در وعده تست
از کجا عاشق دلخون کم و بیش تو کشد

نازنینی تو ولی ناز ز اندازه مبر
تا دلم ناز رخ و زلف پریش تو کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵ - بوی بنفشه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷ - خاک زمستان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.