هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از استعارهها و تصاویر پیچیده، به موضوعاتی مانند عشق، خرد، تقدیر و زندگی میپردازد. شاعر از عباراتی مانند «گریبان»، «حمدان»، «خران» و «دزد» برای بیان مفاهیم عمیق استفاده کرده است. همچنین، در برخی ابیات به مسائل اجتماعی و اخلاقی اشاره شده است.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق و استعارههای پیچیده است که درک آنها نیاز به تجربه و شناخت ادبیات عرفانی و کلاسیک دارد. همچنین، برخی اشارات اجتماعی و فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۴ - عاشقان پیش تو گر تحفه همه جان آرند
تاز زبازان که ترا پیش گروگان آرند
تا یکی پس نگری . . . ن به گریبان آرند
بسر حمدان . . . نت چو گریبان گردد
آن گریبان که در او گردن حمدان آرند
چند ازین لاغر . . . ران پس ایشان بطفیل
مرگریبان ترا سوزن پنکان آرند
بکلانی و بخردی منگر، شاد بزی
خرد خواهی و کلان، هرچه خوهی آن آرند
کار وانگاه میان پای ترا . . . ایه و . . . ر
نوک خر بنده بانبوهی شریان آرند
از در مرز تو ای خوش پسر اوقات جماع
تیز خوش زمزمه یابی که بانبان آرند
ای بسا باد که در نایژه بوق نهند
تا ز انبان تو یک تیز بالحان آرند
تندی و توسنی آغازی و خران نشوی
تند و توسن ببرند آخر و خران آرند
رطبی زیر و بسی گوئی سامانم نیست
تو خوهی ور نخوهی، کار بسامان آرند
از پی صره زری که میان پای تراست
بمیان پای تو شب دزد میان ران آرند
هر زمان بینی کان دزد میان ران ترا
غل بگردن برو پا کنده بزندان آرند
هرکه او پاچه خورد از ره . . . ن وقت سحر
بامدادان بگاهش سره بریان آرند
تاز بازان چو نه در زیر زبونشان باشی
بدل سیم سره مشت چو سندان آرند
بدو سه پشم که آری بزنخدان چو پشم
تو چنان دانی کز کرده پشیمان آرند
. . . ن چون خر من گلبرگ تو جائی نبرند
که زنخدان ترا خار مغیلان آرند
رو، که گر ریش چو فرعون کسی موسی وار
بدر . . . نت عصاهای چو ثعبان آرند
این جوابست مرآنرا که سنائی گوید
عاشقان پیش تو گر تحفه همه جان آرند
تا یکی پس نگری . . . ن به گریبان آرند
بسر حمدان . . . نت چو گریبان گردد
آن گریبان که در او گردن حمدان آرند
چند ازین لاغر . . . ران پس ایشان بطفیل
مرگریبان ترا سوزن پنکان آرند
بکلانی و بخردی منگر، شاد بزی
خرد خواهی و کلان، هرچه خوهی آن آرند
کار وانگاه میان پای ترا . . . ایه و . . . ر
نوک خر بنده بانبوهی شریان آرند
از در مرز تو ای خوش پسر اوقات جماع
تیز خوش زمزمه یابی که بانبان آرند
ای بسا باد که در نایژه بوق نهند
تا ز انبان تو یک تیز بالحان آرند
تندی و توسنی آغازی و خران نشوی
تند و توسن ببرند آخر و خران آرند
رطبی زیر و بسی گوئی سامانم نیست
تو خوهی ور نخوهی، کار بسامان آرند
از پی صره زری که میان پای تراست
بمیان پای تو شب دزد میان ران آرند
هر زمان بینی کان دزد میان ران ترا
غل بگردن برو پا کنده بزندان آرند
هرکه او پاچه خورد از ره . . . ن وقت سحر
بامدادان بگاهش سره بریان آرند
تاز بازان چو نه در زیر زبونشان باشی
بدل سیم سره مشت چو سندان آرند
بدو سه پشم که آری بزنخدان چو پشم
تو چنان دانی کز کرده پشیمان آرند
. . . ن چون خر من گلبرگ تو جائی نبرند
که زنخدان ترا خار مغیلان آرند
رو، که گر ریش چو فرعون کسی موسی وار
بدر . . . نت عصاهای چو ثعبان آرند
این جوابست مرآنرا که سنائی گوید
عاشقان پیش تو گر تحفه همه جان آرند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳ - نور رخ تو قمر ندارد
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵ - عالم سعد، احمد مسعود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.