۱۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷ - خاطر سوداپز

راحتی دارم بر منتخب الدین بثنا
صلت فاخر چونانکه بود از بر من

زانکه از نظم ثنای وی و امثال ویست
نان و آب و زر و سیم و خز و برد و بز من

هرکه در من کند از دیده اعزار نظر
اوست مامون من و معتصم و معتز من

دارد آن صدر هنرپیشه که در بیشه نظم
هست هر شاعر چون شیر شکاری بز من

قصب سی گری آنکسس برد از من که بشعر
همبری باشد بر سی گز او سی گز من

شعر من اطلس و خزاست و تو آری در بزم
زند پیچی عوض اطلس و جای خز من

مدت شش مه از آن شعر مطول که گذشت
بایدش خواندن این قطعکک موجز من

صلتی در خور آن شعر فرستند و رنی
شعر من باز فرستند نه ازو نه ز من

پس از این قطعه شیرین ترش انشاء الله
خامئی ناید از این خاطر سوداپز من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶ - خاک خراسان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸ - بیماری یار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.