هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج یار خود می‌گوید که از دمل رنج می‌برد. او تلاش می‌کند تا با دارو و درمان، یارش را بهبود بخشد، اما دردش بیشتر می‌شود. در نهایت، شاعر به دنبال راه‌حلی می‌گردد و با توصیه‌های طبیب و استفاده از معجون‌های مختلف سعی در درمان دارد. متن پر از احساسات دردناک و ناامیدی است و در پایان، شاعر به یار خود توصیه می‌کند که به حرف‌هایش گوش دهد تا از درد رهایی یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و توصیفاتی از درد و رنج است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات ادبی و طب قدیم نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۸ - بیماری یار

دمل درآمد آن سره یار مرا به . . . ون
من بودمش بداروی آندرد رهنمون

جائی گرفت با خطر آن بی خطر سکن
سکنی فکند و کرد در آن جایگه سکون

بیمار گشت یار نگارین من ز درد
چون زعفرانش گشت رخ لاله گون

نیزم قرار و طاقت آن درد دل نماند
پیراهن صبوری کردم ز تن برون

گفتم چه چاره سازم ای دلربای من
کز درد و رنج تو دل من گشت پر زخون

گفتا ز من برو تو بسوی طبیب شهر
وز وی بیار مرهم شنگرف و داخلون

رفتم سوی طبیب و بیاوردم آنچه گفت
بر . . . ون او نهادم و او خفت سرنگون

بد ساعتی که ناله و فریاد برکشید
آه از بلای دارد و شد درد من فزون

گفتم که داروئیست مراو هلاهلی است
دیدنش بس گران و نهادنش بس زبون

معجون کاف و نونی گویند مرو را
آمیخته علاجش از بهر کاف و نون

گفت ار گران بود چو هلاهل بود رواست
با من هر آنچه خواهی کردن بکن کنون

شادان شدم چو از وی دستور یافتم
وندر فتاد باد ببوق من اندرون

. . . ونی بگونه چون گل سوری و یاسمن
چون برف قطره قطره بر او برچکید خون

در نیمشی بپیش من آن . . . ون گشاده کرد
تا سقف خانه نور برآمد ستون ستون

بسپوختم و را بحکمت و گفتم که پایدار
تا من ز باد بوق رهم تو ز درد . . . ون

این بد علاج داروی دمل که گفتمت
گر بخردی مدار تو قول مرا زبون
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷ - خاطر سوداپز
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.