۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱ - گدای گداپیشه

گدای گداپیشه زاق و گنگ
که دست تو شل باد و پای تو لنگ

تو گر باز گشتی نه شادان بغم
دژم چهره بارکش گشت تنگ

بسا تنگدستا که بردند ازو
صلتهای فاخر بخروار و تنگ

ز بخت بد تست بر بخت او
چو با بخت خود سر نه با او بجنگ

کف مهتران چون ترازو بود
بیکتا پلاسیم و یک پله سنگ

نصیب تو سنگ آمد از بهر آن
که با فضل بودی و بی صبر و سنگ

شدت راست از پیش او چار چیز
کزان چار چیزت بود عار و ننگ

بزر بر خراج و به خانه حق
بسر برد یوس و به . . . ون در پشنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰ - داند که نهاد شاعران چیست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲ - بق بق بققو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.