هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و راز نهانی خود سخن می‌گوید که نمی‌تواند آن را با کسی در میان بگذارد یا پنهان کند. او از عشق و وفاداری به معشوق خود می‌گوید و از درد دوری و حسرت شکایت می‌کند. شاعر از صبر و استقامت در برابر مشکلات سخن می‌گوید و از معشوق خود می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۹۱

پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست
نامحرم راز است زبانی که مرا هست

با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت
از درد همین است فغانی که مرا هست

ای دل سپری ساز ز پولاد صبوری
با عربده سخت کمانی که مرا هست

مشهور جهان ساخت بر آواز عزیزش
در کوی تو رسوای جهانی که مرا هست

بادیست که با بوی تو یک بار نیامیخت
این محرم پیغام رسانی که مرا هست

محروم کن گردنم از طوق دگرهاست
از داغ وفای تو نشانی که مرا هست

یک خندهٔ رسمی ز تو ننهاده ذخیره
این چشم به حسرت نگرانی که مرا هست

زایل نکند چین جبین و نگه چشم
بر لطف نهان تو گمانی که مرا هست

وحشی تو بده جان که نیاید به عیادت
این یار خوش قاعده دانی که مرا هست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۹۰
گوهر بعدی:غزل ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.