هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌عدالتی و ستمی که از معشوق خود می‌بیند شکایت می‌کند و از بی‌وفایی و بی‌توجهی معشوق به احساساتش ابراز ناراحتی می‌کند. شاعر همچنین به دنبال راه‌حلی برای این درد عاطفی است و از معشوق می‌خواهد که اگر راهی برای بهبود رابطه وجود دارد، آن را نشان دهد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و بی‌وفایی نیاز به تجربه و بلوغ ذهنی بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۹۲

می‌نماید چند روزی شد که آزاریت هست
غالبا دل در کف چون خود ستمکاریت هست

چونی از شاخ گلت رنگی و بویی می‌رسد
یا به این خوش می‌کنی خاطر که گلزاریت هست

در گلستانی چو شاخ گل نمی‌جنبی ز جا
می‌توان دانست کاندر پای دل خاریت هست

عشقبازان رازداران همند از من مپوش
همچو من بی‌عزتی یا قدر و مقداریت هست

در طلسم دوستی کاندر تواش تأثیر نیست
نسخه‌ها دارم اشارت کن اگر کاریت هست

چاره خود کن اگر بیچاره سوزی همچو تست
وای بر جان تو گر مانند تو یاریت هست

بار حرمان برنتابد خاطر نازک دلان
عمر من بر جان وحشی نه اگر باریت هست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۹۱
گوهر بعدی:غزل ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.