هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که با ناز و غمزه، معشوق خود را فریفته و خود را به آتش عشق او سپرده است. شاعر از بی‌قراری و دیوانگی در عشق سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او بپیوندد. او از ملامت دیگران نمی‌هراسد و حاضر است دین و ایمان خود را در راه عشق فدا کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عشق و عرفان است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به فداکاری در عشق و بی‌قراری ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳۲

به ناز و غمزه خود آموختم جانانهٔ خود را
به دامن تیز کردم آتش پروانهٔ خود را

نه جرم چشمه‌ساران بود و نه تقصیری از باران
که من دانسته در آتش فکندم دانهٔ خود را

نه چاکی در دل و نه رخنه‌ای در سینه، کو سیلی؟
که نتوان دید ازین ویرانه‌تر ویرانهٔ خود را

چه قیمت دین و ایمان را که در پای تو افشانم
به دینداران بحل کن جلوهٔ مستانهٔ خود را

چراغ خلوتم یک شب نگردیدی و می‌ترسم
ز شمع غیر باید کرد روشن خانهٔ خود را

نمی‌آرد مزاج عشوه تاب گرمی غیرت
مکن تکلیف بزم دیگران پروانهٔ خود را

نه تدبیر علاجش می‌کنی نه فکر زنجیرش
دگر خوش سر به صحرا داده‌ای دیوانهٔ خود را

به عالم نیست بد مستی که سرخوش نیست از خونم
بیا یک دم درین می زن تو هم‌پیمانهٔ خود را

ملامت می‌شد فیّاض یاران را، همان بهتر
که خود گویی و هم خود بشنوی افسانهٔ خود را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.