هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، نقدی تند بر ریا و زهدنمایی زاهدان است و عشق را به عنوان تنها راه نجات میستاید. شاعر با کنایه به ناتوانی عقل در کشف حقایق، برتری عشق و بندگی را برمیشمارد و ریاکاری مدعیان دین را رسوا میکند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادات اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و کنایههای ادبی برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد.
شمارهٔ ۵۶
بیا ساقیّ و آتش در زن این زهد ریائی را
چو زاهد تا به کی سازم بت خود پارسایی را
به کاه عشق کوهی برنیاید، زور بازو بین
که چون با ناتوانی میکند خیبر گشایی را!
سبک پروازتر در اوج همّت هر که فارغتر
به جای بال و پر دارند مردان بینوایی را
به لاف دانش از کشف حقایق عقل مینازد
گلی بر سر به است از صد گلستان روستایی را
به استغنا ز مردم دستمزد عشوه میخواهد
به نام پادشاهی میکند زاهد گدایی را
نجات عشق در سرگشتگی باشد نمیداند
درین دریا به جز باد مخالف ناخدایی را
به تن بیجاست نام آدمیّت،کار جان دارد
زنی آوازه و باشد نَفَس در رنج نایی را
ترا گر شیوه غیر از بندگی باشد خدا داند
که بر ذات تو تهمت میتوان کردن خدایی را
نزاکت چون شکر فیّاض جوشد از نی کلکم
رسانیدم به جای نازکی نازکادایی را
چو زاهد تا به کی سازم بت خود پارسایی را
به کاه عشق کوهی برنیاید، زور بازو بین
که چون با ناتوانی میکند خیبر گشایی را!
سبک پروازتر در اوج همّت هر که فارغتر
به جای بال و پر دارند مردان بینوایی را
به لاف دانش از کشف حقایق عقل مینازد
گلی بر سر به است از صد گلستان روستایی را
به استغنا ز مردم دستمزد عشوه میخواهد
به نام پادشاهی میکند زاهد گدایی را
نجات عشق در سرگشتگی باشد نمیداند
درین دریا به جز باد مخالف ناخدایی را
به تن بیجاست نام آدمیّت،کار جان دارد
زنی آوازه و باشد نَفَس در رنج نایی را
ترا گر شیوه غیر از بندگی باشد خدا داند
که بر ذات تو تهمت میتوان کردن خدایی را
نزاکت چون شکر فیّاض جوشد از نی کلکم
رسانیدم به جای نازکی نازکادایی را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.