هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از باد صبا می‌خواهد که او را به هر کجا که می‌خواهد ببرد، چرا که در این سرزمین کسی به او توجهی ندارد. او خود را بی‌پناه و بی‌سپر توصیف می‌کند و از دشمن می‌خواهد که به جنگ او نیاید. شاعر همچنین از بی‌توجهی دیگران به ارزش واقعی او شکایت می‌کند و معتقد است که تنها باد صبا از عشق او به معشوق آگاه است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیقی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۶

نه سامان سفر باشد نه سودای حضر ما را
تو ای باد صبا هر جا که می‌خواهی ببر ما را

درین کشور کسی ما را به چیزی برنمی‌گیرد
به یک مشت غباری از در جانان بخر ما را

چجو شمشیریم و بر اندام ما جوهر سپر باشد
به جنگ ما میا دشمن چو بینی بی‌سپر ما را

تو زاغی زاغ، قدر ما نمی‌دانی ولی طوطی
اگر دیدی نمی‌دادی به صد تنگ شکر ما را

صبا از کوی او فیّاض پنداری خبر دارد
که تا در جلوه آمد کرد از خود بی‌خبر ما را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.