هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و دوری از یار می‌نالد و از بی‌اعتنایی روزگار و فلک شکایت می‌کند. او از نرسیدن به آرزوهایش، بی‌ثمری تلاش‌ها و ناامیدی از رسیدن به معشوق سخن می‌گوید و امیدوار است که باد صبا پیامش را به یار برساند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و ناامیدی موجود در متن برای درک و ارتباط بهتر، به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۷۱

چو کرد خاک ره یار روزگار مرا
به چشم عالمیان داد اعتبار مرا

دماغ بوی گل و برگ گلستانم نیست
مگر به باغ برد نالة هزار مرا

به کف نه جام میی، در نظر نه روی مهی
گلی شکفته نگردید ازین بهار مرا

ز طرز دیدن پنهانت این چنین پیداست
که راز دل زتو خواهد شد آشکار مرا

مرا ز گردش چشم تو حال می‌گردد
به گردش مه و مهر فلک چه کار مرا؟

ز نارسایی اقبالم ای فلک خوش باش
به دامنی نرسم گر کنی غبار مرا

چنین که زار و ضعیفم ز هجر او فیّاض
مگر صبا برساند به کوی یار مرا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.