هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و از عشق و شوقی که در دل دارد مینالد. او از وفاداری و جفای معشوق میگوید و آرزو میکند که بتواند به اندازهای که دوست دارد به معشوق نزدیک شود. شاعر همچنین از فریبندگی نگاه معشوق و تأثیر آن بر خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی داشته باشد تا به طور کامل درک شود.
غزل ۱۰۸
نوید آشنایی میدهد چشم سخنگویت
گرفته انس گویا نرمیی با تندی خویت
بمیرم پیش آن لب، اینچنین گاهی تبسم کن
بحمدالله که دیدم بی گره یک بار ابرویت
به رویت مردمان دیده را هست آنچنان میلی
که ناگه میدوند از خانه بیرون تا سر کویت
شرابی خوردهام از شوق و زور آورده میترسم
که بردارد مرا ناگاه و بیخود آورد سویت
ز آتش آب میجویم ببین فکر محال من
وفاداری طمع میدارم از طبع جفا جویت
فریب غمزه امروز آنقدر، خوردم که میباید
مجرب بود ، هر افسون که بر من خواند جادویت
چه بودی گر به قدر آرزو جان داشتی وحشی
که کردی صد هزاران جان، فدای یک سر مویت
گرفته انس گویا نرمیی با تندی خویت
بمیرم پیش آن لب، اینچنین گاهی تبسم کن
بحمدالله که دیدم بی گره یک بار ابرویت
به رویت مردمان دیده را هست آنچنان میلی
که ناگه میدوند از خانه بیرون تا سر کویت
شرابی خوردهام از شوق و زور آورده میترسم
که بردارد مرا ناگاه و بیخود آورد سویت
ز آتش آب میجویم ببین فکر محال من
وفاداری طمع میدارم از طبع جفا جویت
فریب غمزه امروز آنقدر، خوردم که میباید
مجرب بود ، هر افسون که بر من خواند جادویت
چه بودی گر به قدر آرزو جان داشتی وحشی
که کردی صد هزاران جان، فدای یک سر مویت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۱۰۷
گوهر بعدی:غزل ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.