هوش مصنوعی: این متن به بیهودگی و عبث بودن برخی افکار و تلاش‌های انسانی می‌پردازد. شاعر از حسرت بر چیزهای نابودشده، بی‌فایده بودن سفر عمر، و نرسیدن به خواسته‌ها با وجود دانش بی‌جا سخن می‌گوید. همچنین، به عبث بودن تلاش‌ها در این دنیا و گذرا بودن عمر اشاره می‌کند و در نهایت، آرزوی همراهی در راه عدم را بیان می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، لحن اندوه‌انگیز و نگاه انتقادی به زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۱۸

سفر عمر زیانست و درو سود عبث
حسرت بود چو اندیشة نابود عبث

کس درین مرحله یارب به چه خرسند شود؟
فکر معدوم عبث حسرت موجود عبث

دل ازین دانش بیجا به مرادی نرسید
هر چه گفتیم و شنیدیم عبث بود عبث

عمر طی گشت و به جایی نرسیدیم آخر
قدم سعی درین بادیه فرسود عبث

طول عمر تو اگر عرض ندارد چه هنر
تار در جامه بود بی‌مدد پود عبث

پا ازین مرحله دانسته کشد مرد خدا
قدم معرفت این راه نپیمود عبث

کاش در راه عدم همرهی پا می‌کرد
سر که فیّاض به پای همه‌کس سود عبث
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.