هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و پراحساس، از عشق و دل‌بستگی عمیق شاعر به معشوق سخن می‌گوید. با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند ابروی کمانی، سوز پنهان، یاقوت و الماس، احساسات شاعر را به تصویر می‌کشد. شاعر از درد فراق، اشک‌های بی‌پایان و آشفتگی روحی خود می‌گوید و معشوق را با عناصری مانند همای زلف و خورشید توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۵۳

چنان دل تیر آن ابرو کمان را در نظر دارد
که رقص جلوه دایم بر بساط نیشتر دارد

مدان خاصم اگر ظاهر نگردد سوز پنهانم
ز آتش ابرة خاکستر من آستر دارد

چو خون بسته خود را در رگ یاقوت می‌دزدم
ز بی‌آبی سپهرم غرقه در آب گهر دارد

دل سنگ از سرشک گریه‌ام سوراخ سوراخست
اسیر چشم او الماس در بار جگر دارد

سرم را کرده از آشفتگی بیگانة بالین
سر زلفی که دایم سر به بالین کمر دارد

همای زلف او کی سایه اندازد به سرما را
که دایم بیضة خورشید را در زیر پر دارد

مرا آشفتگی محروم دارد از لبش فیّاض
وگرنه می‌تواند دل ز لعلش کام بردارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.