هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از شب‌های بی‌خوابی، دعاهای بی‌اثر، زخم‌های عاطفی و ناامیدی از وصال معشوق می‌گوید. او از تلخی‌های زندگی و نبود شادی در آن شکایت می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که عشق تنها چیزی است که ارزش مهر ورزیدن دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند ناامیدی و درد عشق نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۱۲۷

دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد
من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد

من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغم
که سرم فتاده برخاک و تنم خبر ندارد

همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد

ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستان
همه زهر دارد اما چه کند شکر ندارد

به هوای باغ مرغان همه بالها گشاده
به شکنج دام مرغی چه کند که پر ندارد

بکش و بسوز و بگذر منگر به این که عاشق
بجز این که مهر ورزد گنهی دگر ندارد

می وصل نیست وحشی به خمار هجر خو کن
که شراب ناامیدی غم درد سر ندارد
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۲۶
گوهر بعدی:غزل ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.