هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، حسرت، و رنج‌های روحی سخن می‌گوید. شاعر از فراق، خیال‌های محال، و تأثیرات عمیق عشق بر زندگی خود می‌نالد. همچنین، اشاراتی به طبیعت و نمادهای آن مانند بهار، گل‌ها، و باده دارد که به عنوان استعاره‌هایی برای احساساتش استفاده شده‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند رنج و حسرت نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارد.

شمارهٔ ۳۶۶

ز قال رفته‌ام از دست، حال تا چه کند
خیال برد ز کارم وصال تا چه کند

نشاط عیش جدا می‌کُشد ملال جدا
کنون شهید نشاطم ملال تا چه کند

هزار حسرت ممکن شکسته در دل ماند
به جان خسته خیال محال تا چه کند!

طلوع صبح جمال تو عالمی همه سوخت
فروغ مهر تو وقت زوال تا چه کند

دمیدن سمن از زیر زلف خونم ریخت
بنفشه سر زدن از روی خال تا چه کند!

شکسته رنگی ما را بهارِ حسرت کرد
طلوع باده به آن رنگ آل تا چه کند!

میی به بزم ازل ریخت عشق در کامم
عروج نشئة آن لایزال تا چه کند!

غرور ساغر زر کرد آنچه کرد هنوز
تکلّفی که ندارد سفال تا چه کند!

تو یک نفس که گریبان چو غنچه کردی باز
صبا چه‌ها که نکرد و شمال تا چه کند!

نهال عشق تو در دانه بود و خون می‌خورد
کنون که ریشه دواند این نهال تا چه کند!

به استمالتم افکند عشق در دوزخ
چنین اگر دهدم گوشمال تا چه کند!

نکردنی همه کردم درین جهان فیّاض
در آن جهان کرم ذوالجلال تا چه کند!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.