هوش مصنوعی: این شعر به توصیف صحنه‌ای در چمن می‌پردازد که نمادی از وحدت و زیبایی است. در این فضا، گل و بلبل به عنوان نمادهای عشق و فداکاری حضور دارند. شاعر از دیدار با دوست و خواندن نامه‌های عاشقانه سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند عید، هجران، و قیامت اشاره می‌کند. در نهایت، شعر با تأکید بر لطف و نظر فیّاض به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۳۸۸

امشب که در چمن ز قدومش نوید بود
خلوت‌سرای غنچه گلستان عید بود

دیدیم در چمن عجب آیین اتّحاد
گل داشت ز خم کاری و بلبل شهید بود

یک عمر در میانة ما و نگاه دوست
بی‌زحمت مجادله گفت و شنید بود

خواندیم نامة عمل هر کسی به حشر
چون روی دوست نامة عاشق سفید بود

بردیم سر فرو به گریبان شام هجر
شکر خدا که روز قیامت پدید بود

ما را سبب ز نَیل مسبّب حجاب شد
چیزی که بست بر رخ ما در، کلید بود

فیّاض چون نظر به سراپای دل فکند
هر جا که دید جلوة «میرزا سعید» بود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.