هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، با زبانی عارفانه و تغزلی، به موضوعاتی مانند توبه، شفاعت، جنون عشق، و ناپایداری دنیا میپردازد. شاعر از ساقی میخواهد که توبهاش را نپذیرد و به لطف او تکیه میکند. همچنین، از خطرات عشق و ناپایداری دنیا سخن میگوید و بر اهمیت شریعت و ناموس تأکید دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به جنون و طوفان بلا نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.
شمارهٔ ۴۵۱
سایهای ساقی به جرم توبه از ما وامگیر
تکیه بر لطف تو دارم جرم ما بر ما مگیر
انتقام توبه محتاج شفاعت کردن است
تا به پای خم نمیافتیم دست ما مگیر
از جنون بیبهرهای بر گرد هامون پر مگرد
پی به اصلی تا نباشد خانه در صحرا مگیر
قدر ناموس خود و عرض شریعت میبرد
محتسب گو دست ما در گردن مینا مگیر
تر دماغی نیست با بوی گل داغ جنون
این گلاب هوشپرور از گل سودا مگیر
موج طوفان بلا راهی به ساحل میبرد
گو خطر، بر کشتی ما ره درین دریا مگیر
خویش را نادان گرفتن مایة آسودگیست
گر زنادانان نباشی خویش را دانا مگیر
دوستان با هم نشینند و غیار از جا شوند
گر تو این فرصت نداری در دل ما جا مگیر
لذّت دنیا همین فیّاض امیدش خوش است
از فلک کام دل خود می طلب، اما مگیر
تکیه بر لطف تو دارم جرم ما بر ما مگیر
انتقام توبه محتاج شفاعت کردن است
تا به پای خم نمیافتیم دست ما مگیر
از جنون بیبهرهای بر گرد هامون پر مگرد
پی به اصلی تا نباشد خانه در صحرا مگیر
قدر ناموس خود و عرض شریعت میبرد
محتسب گو دست ما در گردن مینا مگیر
تر دماغی نیست با بوی گل داغ جنون
این گلاب هوشپرور از گل سودا مگیر
موج طوفان بلا راهی به ساحل میبرد
گو خطر، بر کشتی ما ره درین دریا مگیر
خویش را نادان گرفتن مایة آسودگیست
گر زنادانان نباشی خویش را دانا مگیر
دوستان با هم نشینند و غیار از جا شوند
گر تو این فرصت نداری در دل ما جا مگیر
لذّت دنیا همین فیّاض امیدش خوش است
از فلک کام دل خود می طلب، اما مگیر
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.