هوش مصنوعی: این شعر بیانگر روحیهٔ آزادگی و بی‌اعتنایی به تأیید دیگران است. شاعر از جنون و شوق خود می‌گوید که او را به سوی خطرات و امیدهای جدید سوق می‌دهد. او از زندگی در گلستان خزان‌زده و تجربه‌های عمیق انسانی سخن می‌گوید و در نهایت، به همت بلند و دیدگاه گستردهٔ خود افتخار می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سال دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۶۶

خرد گو بیم کمتر ده که آزادم ز تأییدش
به فتوای جنون دیگر نخواهم کرد تقلیدش

جنون در لجّه‌ای آواره دارد کشتی شوقم
که بیم صد خطر می‌جوشد از هر موج امیدش

من و سیر گلستانی که هنگام خزان در وی
توانم میوة خورشید چید از سایة بیدش

به خون عیش شستم دست خواهش اندر آن کشور
که ماتم می‌برد گلگونه از رخسارهٔ عیدش

صفای باطن صافی‌دلان باده از ما پرس
که با خشت سر خم فارغم از جام جمشیدش

فلک گر در غبار خاطر ما دامن آلاید
به آب صبح نتوان شست گرد از روی خورشیدش

ز آباد دو عالم کرده خوش ویرانهٔ غم را
بنازم همّت فیّاض و این اندازهٔ دیدش
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.