هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و عشق ناکام خود میگوید. او مانند شمعی است که تمام شب در آتش عشق میسوزد و اشک میریزد. درد دل او به حدی است که آتش درونش برای دیگران آشکار شده و اشکهایش مانند خون از چشمانش جاری است. شاعر با وجود امیدواری به توجه معشوق، از رفتار او در امان نیست و از ظلمهای گذشته او شکایت دارد. او از این که زبان قلمش از بیان این دردها سوخته است، میگوید و گویی آتش پنهانی در وجودش شعلهور است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربههای عاطفی دارد. همچنین، بیان درد و رنج ناشی از عشق ناکام ممکن است برای سنین پایینتر سنگین و نامفهوم باشد.
غزل ۱۳۹
چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود
که سرگذشت فراق تو بر زبانم بود
شد آتش جگرم پیش مردمان روشن
ز خون گرم که در چشم خونفشانم بود
به التفات تو دارم امیدواریها
ولی ز خوی تو ایمن نمیتوانم بود
ستم گذشته ز اندازه ورنه کی با تو
کدام روز دگر اینقدر فغانم بود
زبان خامهٔ من سوخت زین غزل وحشی
مگر زبانهای از آتش نهانم بود
که سرگذشت فراق تو بر زبانم بود
شد آتش جگرم پیش مردمان روشن
ز خون گرم که در چشم خونفشانم بود
به التفات تو دارم امیدواریها
ولی ز خوی تو ایمن نمیتوانم بود
ستم گذشته ز اندازه ورنه کی با تو
کدام روز دگر اینقدر فغانم بود
زبان خامهٔ من سوخت زین غزل وحشی
مگر زبانهای از آتش نهانم بود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۱۳۸
گوهر بعدی:غزل ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.