هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناامیدی و درد ناشی از بیمهری و بیتوجهی معشوق سخن میگوید. او انتظار داشت معشوق با او مهربان باشد و مرهمی بر زخمهایش بگذارد، اما این اتفاق نیفتاد. معشوق با بیتوجهی و بیلطفی خود، درد و رنج بیشتری به شاعر وارد کرد. شاعر از این که حتی گفتوگوی کمی بین آنها وجود نداشت، ابراز ناراحتی میکند و از این که معشوق برای او ارزشی قائل نبود، شکایت دارد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند ناامیدی و درد عاطفی نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد تا به درستی درک شود.
غزل ۱۴۰
ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود
مرهم جان من آزرده جان باشد ، نبود
از میان بی موجبی خنجر به خون من کشید
اینکه اندک گفتگویی در میان باشد ، نبود
بر دلم سد کوه غم از سرگرانیهای او
بود اما اینکه بر خاطر گران باشد ، نبود
خاطر هرکس از و میشد، به نوعی شادمان
شادمان گشتم که با من همچنان باشد ، نبود
وحشی از بی لطفی او سد شکایت داشتیم
پیش او گفتم که یارای زبان باشد، نبود
مرهم جان من آزرده جان باشد ، نبود
از میان بی موجبی خنجر به خون من کشید
اینکه اندک گفتگویی در میان باشد ، نبود
بر دلم سد کوه غم از سرگرانیهای او
بود اما اینکه بر خاطر گران باشد ، نبود
خاطر هرکس از و میشد، به نوعی شادمان
شادمان گشتم که با من همچنان باشد ، نبود
وحشی از بی لطفی او سد شکایت داشتیم
پیش او گفتم که یارای زبان باشد، نبود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۱۳۹
گوهر بعدی:غزل ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.