۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۱

ای به درگاه تو واله هم عوام و هم خواص
گشته با تشریف گرد بارگاهت عام و خاص

در نفس از لاف مهرت صبح ابیض را اثر
در کف از خاک درت کبریت احمر را خواص

لطف عامت را نه فرقی در میان نیک و بد
هم ذهب فیض از درت در یوزه دارد هم رصاص

پاسبانت را نه رو در کار باشد نه ریا
خاکساران رابرت بیش از عزیزان اختصاص

تربیت یکدست دارد رحمتت بر خاص و عام
نیست در خلوتگه بار تو رسم عام و خاص

بسمل تیغ ترا بر خون خود باشد دیت
کشتة تیغ ترا بر خویشتن باشد قصاص

در دلت فیّاض مشکل گر بود بویی ز عشق
مطلبت زین گفتگوها نیست غیر از اقتصاص
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.