هوش مصنوعی:
شاعر در این ابیات از درد و رنج ناشی از بیداد و جور معشوق یا دنیا میگوید. او احساس میکند که از ظلم و ستم، خونینجگر شده و مانند نقش پای خود در هر گذرگاهی افتاده است. شاعر به حدی از جور معشوق رنجیده که نزدیک است تمام وجودش به خون تبدیل شود. او آرزو میکند که از صبر و تحمل تنگ بیرون آید و مانند سیمرغ به آزادی برسد. در پایان، از دربدر بودن مانند پرتو خورشید گله میکند و زمان را مناسب میداند که مانند غنچه از ابرام معشوق رها شود.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عمیق عاشقانه و رنجهای عاطفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده مانند 'سیمرغ' و 'پیرهن تنگ صبوری' نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۵۱۹
تا چند ز بیداد تو خونین جگر افتم
چون نقش پی خویش به هر رهگذر افتم
از جور تو نزدیک بدان شد که سراپای
خون گردم و یک قطره ز مژگان تر افتم
در دیده اگر جای دهد خصم عذابست
آن به که رقیبان ترا از نظر افتم
تا ره به سرا پردة سیمرغ توان یافت
چون پرتو خورشید چرا دربدر افتم!
وقت است که چون غنچه ز ابرام تو فیّاض
از پیرهن تنگ صبوری به در افتم
چون نقش پی خویش به هر رهگذر افتم
از جور تو نزدیک بدان شد که سراپای
خون گردم و یک قطره ز مژگان تر افتم
در دیده اگر جای دهد خصم عذابست
آن به که رقیبان ترا از نظر افتم
تا ره به سرا پردة سیمرغ توان یافت
چون پرتو خورشید چرا دربدر افتم!
وقت است که چون غنچه ز ابرام تو فیّاض
از پیرهن تنگ صبوری به در افتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.