هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و جدایی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ عاشقی به حال او نخواهد بود. او از جور و ستم معشوق شکایت کرده و می‌گوید که معشوق با تقاضای جمال خود، او را شرمنده کرده است. شاعر همچنین از بی‌زبانی خود در بیان حال خویش می‌گوید و از این که معشوق او را در خیال خود قرار داده، اظهار ناراحتی می‌کند. در پایان، شاعر از این که نصیحت او شنیده نشده و اکنون باید بال خود را بسوزاند، اظهار تأسف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

غزل ۱۵۳

مرا وصلی نمی‌باید من و هجر و ملال خود
صلا زن هر که را خواهی تو دانی و وصال خود

نخواهد بود حال هیچ عاشق همچو حال من
تو گر خود را گذاری با تقاضای جمال خود

ز من شرمنده‌ای از بسکه کردی جور می‌دانم
ز پرکاری زمن پنهان نمایی انفعال خود

زبان خوبست اما بی‌زبانی چون زبان من
که گردد لال هرگه شرح باید کرد حال خود

کدام از من بهند این پاک دامان عاشقان تو
قراری داده خواهی بود ما را در خیال خود

چه یاری خوب پیدا کرد نزدیکست کز غصه
به دست خود کنم این چشم و سازم پایمال خود

نمی‌گفتم مشو پروانهٔ شمع رخش وحشی
چو نشنیدی نصیحت این زمان می‌سوز بال خود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۵۲
گوهر بعدی:غزل ۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.