هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌عدالتی و ظلم معشوق شکایت می‌کند و از درد فراق و حرمان می‌نالد. شاعر همچنین به یاد عهد و پیمان گذشته می‌افتد و از معشوق می‌خواهد که به او وفادار بماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و مفاهیم پیچیده‌تر مانند ظلم، حرمان، و وفاداری نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد.

غزل ۱۵۲

یک ره سؤال کن گنه بی‌گناه خود
زین چشم پر تغافل اندک گناه خود

زان نیمه شب بترس که در تازد از جگر
تاکی عنان کشیده توان داشت آه خود

دادیم جان به راه تو ظالم چه می‌کنی
سر داده‌ای چه فتنهٔ چشم سیاه خود

بردی دل مرا و به حرمان بسوختی
او خود چه کرده بود بداند گناه خود

درد سرت مباد ز فریاد دادخواه
گو داد می‌زنید تو میران به راه خود

زان عهد یاد باد کز آسیب زهر چشم
می‌داشت نوشخند توام در پناه خود

من صید دیگری نشوم وحشی توام
اما تو هم برون مرو از صیدگاه خود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۵۱
گوهر بعدی:غزل ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.