هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عرفانی و غنایی است که به موضوعاتی مانند عشق، فرصت‌های از دست رفته، صبر و امیدواری، و نگرانی از آینده می‌پردازد. شاعر از بهار و فرصت‌های ناکام مانده سخن می‌گوید و از عشق و جنون به عنوان ویژگی‌های ذاتی یاد می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند کفر و ایمان، صبر در کشاورزی و امیدواری به آینده اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به کفر و ایمان و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶۵۴

بهار رفت و نچیدیم گل ز گلشن او
چمن چمن نشکفتیم از شکفتن او

کشید گوشة دامن ز ما ولی در حشر
چو خون کشته بود دست ما و دامن او

سپهر کام دل من نداد و می‌ترسم
که دود ناله برآرد دلم ز خرمن او

چو شیشه هر که تنک ظرفیی کند در بزم
به قول مفتی خم خون او به گردن او

به ذو فنونی فیّاض اعتباری نیست
اگر چه شیوة عشق و جنون بود فن او

زلف افشاندی و بردی همه ایمان به گرو
کفر را سلسله جنبید دگر از سر نو

سایه افکندی اگر بر سر ما نیست عجب
نتواند که ز خورشید نریزد پرتو

نخل امّید به بر می‌رسد، اندیشه مدار
کشت را صبر بباید که رسد وقت درو

با بدی چشم نکویی نتوان داشت ز کس
بَرِ گندم نخوری جان من از کشتة جو

عیش امروز مده از کف فرصت فیّاض
غم فردا چه خوری روز نو و روزی نو
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.