هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به توصیف عشق و دلدادگی شاعر به معشوق می‌پردازد. شاعر از زیبایی‌های معشوق مانند خال سبز، زلف دراز، مژگان و ابرو سخن می‌گوید و خود را در برابر این زیبایی‌ها ناتوان و عاجز می‌بیند. او از بازی‌های سرنوشت و عشق می‌گوید و حاضر است همه چیز خود را در این راه ببازد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند بازی با خنجر و تیغ ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۶۷۵

نظرباز صف مژگانش با خنجر کند بازی
تماشایی تیغ ابرویش با سر کند بازی

نمایانست خال سبز در چین سر زلفش
بسان طفل هندویی که در چنبر کند بازی

من و یک نیم جان آن نیز نذر باختن دارم
حریف مهربانی کو که با من سر کند بازی

سر زلف درازت سرکش و من سخت کوته دست
کجا در دست من افتد، مگر اختر کند بازی

به گردون سر فرو نارد ز شوخی نازنین من
مسیح است آنکه چون طفلان به خاکستر کند بازی

اگر از شش جهت بندد فلک ره بر دل تنگم
نیندیشد همان این مهره در ششدر کند بازی

نترسد چشمم ار سیلاب غم عالم فرو گیرد
که طوفان دیده با دریای پهناور کند بازی

باین بی‌طاقتی کارم سپرداریست در رزمی
که دل در سینة شیران جنگاور کند بازی

نمک پروردة دریا نمی‌اندیشد از دریا
فلک در آب چشمم همچو نیلوفر کند بازی

پس از قتلم که هر کس سر به زانوی الم باشد
سرم در دامن تیغ تو با جوهر کند بازی

دم تیغ تو دارد اختلاطی با دل فیّاض
ندیدم آب را هرگز که با اخگر کند بازی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.