۳۲۹ بار خوانده شده

غزل ۱۶۴

این دل که دوستی به تو خون خواره می‌کند
خصمی به خود نه ، با من بیچاره می‌کند

بد خوییت به آخر دیدن گذاشته است
حالا نظر به خوبی رخساره می‌کند

این صید بی ملاحظه غافل از کمند
گردن دراز کرده چه نظاره می‌کند

این شیشهٔ ظریف که صد جا شکسته بیش
این اختلاط چیست که با خاره می‌کند

فردا نمایمش که سوی جیب جان رود
وحشی که جیب عاریتی پاره می‌کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۶۳
گوهر بعدی:غزل ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.