هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از حافظ، عشق و جنون را در مقابل عقل و خرد قرار میدهد. شاعر از رسوایی و دیوانگی ناشی از عشق سخن میگوید و عقل را در این مسیر ناتوان میداند. او از رهایی از قیدوبندهای دنیوی و رسیدن به حقیقت عشق میگوید و تأکید میکند که عشق نیاز به پنهانکاری ندارد. شعر با تصاویر زیبایی از بهار و گلشن عشق پایان مییابد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعارههای پیچیده و نیاز به درک ادبیات کلاسیک فارسی، این شعر را برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب میسازد.
شمارهٔ ۲۷ - قصیده موسوم به معجزهالشوق در منقبت امام رضا(ع)
محیط عشق که ما مرکزیم و غم پرگار
درین میانه ز عالم گرفتهایم کنار
جنون عشق برآراست خوش به سامانم
کجاست عقل که گل چیند اندرین گلزار
فتاده خوش به سر هم متاع رسوایی
خرد کجاست که سودا کند درین بازار
به داغ عشق برآرای پای تا سر خویش
که زیب سکه کند نقد را تمام عیار
فریب عشوه دنیا مخور که آینه را
بهرنگ سبز کند جلوه در نظر زنگار
به زهد غره بود زاهد و نمیداند
که تار سبحه به تدریج میشود زنار
به تن لباس درم ز آرزوی عریانی
که بند پاست درین راه بر سرم دستار
چگونه راز بپوشم که همچو غنچه گل
نقاب خود به خود افتد مرا ز چهره کار
چنان حکایت من تشنه شنیدنهاست
که باز میشود از شوق خود به خود طومار
عجب ولایت امنی است ملک رسوایی
که هیچگونه کسی با کسی ندارد کار
تو حاضری و به روی تو دیده نگشایم
که بیرخ تو فراموش کردهام دیدار
دگر به منع من ای عقل دردسر کم کش
که من مجادله با خویش کردهام بسیار
کنون که ذوق جنون ریشه کرد در دل من
دگر نمیشود این نخل کنده از بن و بار
کنون که دامن من پر ز سنگ طفلانست
خرد به راهم از آیینه میکشد دیوار
کنون که کرده مجردترم ز نور نظر
فلک کشیده به گردم ز آبگینه حصار
دگر چه دفع ملامت کند نهفتن عشق
مرا کنون که برافتاده پرده از رخ کار
چه پردگی کندم تار عنکبوت آخر
خرد چه هرزه به من میتند عناکبوار
مرا کنون که نمودند راه عالم غیب
درین ستمکده دیگر نه ممکن است قرار
چهسان نگاه تواند به دیده کرد درنگ!
دمی که پرده برافتد ز پیش چهره یار
چو عشق جای کند در طبیعتی هرگز
به حیلهها نتوان کرد منعش از اظهار
چراغ تا که نیفروختند در فانوس
ز خلق چهره تواند نهفت در شب تار
ظهور عشق به اظهار نیست حاجتمند
که ظاهر است وجود مؤثر از آثار
به عهد عشق مجویید اثر ز هستی من
که آفتاب درآید به سایه دیوار
بهار شد چمنم از نسیم گلشن عشق
چو گل شکفتهام اکنون درین خجسته بهار
کنون که هم گل و هم بلبلم درین گلشن
کنم به وصف بهار خود این غزل تکرار
درین میانه ز عالم گرفتهایم کنار
جنون عشق برآراست خوش به سامانم
کجاست عقل که گل چیند اندرین گلزار
فتاده خوش به سر هم متاع رسوایی
خرد کجاست که سودا کند درین بازار
به داغ عشق برآرای پای تا سر خویش
که زیب سکه کند نقد را تمام عیار
فریب عشوه دنیا مخور که آینه را
بهرنگ سبز کند جلوه در نظر زنگار
به زهد غره بود زاهد و نمیداند
که تار سبحه به تدریج میشود زنار
به تن لباس درم ز آرزوی عریانی
که بند پاست درین راه بر سرم دستار
چگونه راز بپوشم که همچو غنچه گل
نقاب خود به خود افتد مرا ز چهره کار
چنان حکایت من تشنه شنیدنهاست
که باز میشود از شوق خود به خود طومار
عجب ولایت امنی است ملک رسوایی
که هیچگونه کسی با کسی ندارد کار
تو حاضری و به روی تو دیده نگشایم
که بیرخ تو فراموش کردهام دیدار
دگر به منع من ای عقل دردسر کم کش
که من مجادله با خویش کردهام بسیار
کنون که ذوق جنون ریشه کرد در دل من
دگر نمیشود این نخل کنده از بن و بار
کنون که دامن من پر ز سنگ طفلانست
خرد به راهم از آیینه میکشد دیوار
کنون که کرده مجردترم ز نور نظر
فلک کشیده به گردم ز آبگینه حصار
دگر چه دفع ملامت کند نهفتن عشق
مرا کنون که برافتاده پرده از رخ کار
چه پردگی کندم تار عنکبوت آخر
خرد چه هرزه به من میتند عناکبوار
مرا کنون که نمودند راه عالم غیب
درین ستمکده دیگر نه ممکن است قرار
چهسان نگاه تواند به دیده کرد درنگ!
دمی که پرده برافتد ز پیش چهره یار
چو عشق جای کند در طبیعتی هرگز
به حیلهها نتوان کرد منعش از اظهار
چراغ تا که نیفروختند در فانوس
ز خلق چهره تواند نهفت در شب تار
ظهور عشق به اظهار نیست حاجتمند
که ظاهر است وجود مؤثر از آثار
به عهد عشق مجویید اثر ز هستی من
که آفتاب درآید به سایه دیوار
بهار شد چمنم از نسیم گلشن عشق
چو گل شکفتهام اکنون درین خجسته بهار
کنون که هم گل و هم بلبلم درین گلشن
کنم به وصف بهار خود این غزل تکرار
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶ - در منقبت امام موسی کاظم(ع)
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸ - مطلع دوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.