هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج عشق و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از حسادت دیگران و غم‌های خود می‌نالد و بیان می‌کند که هیچ‌کس درد او را درک نمی‌کند. شاعر از تنهایی و غربت خود می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند در خلوت بر روزگار خود بگرید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۱۸۱

کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن گرید
اگر در بزم او بیند مرا، بر حال من گرید

به بزم عیش بی دردان به جانم ، کو غم آبادی
که سوزد یک طرف مجنون و یک سو کوهکن گرید

چه می‌پرسی حدیث درد پروردی که احوالش
کسی هرگز نفهمد بسکه هنگام سخن گرید

نشینم من هم از اندوه و، دور از کوی او گریم
غریب و دردمندی هر کجا دور از وطن گرید

برو ای پند گو بگذار وحشی را که این مسکین
دمی بنشیند و بر روزگار خویشتن گرید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۸۰
گوهر بعدی:غزل ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.