هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر از دست دادن عشق و وفای معشوق است. شاعر از بی‌وفایی و جفای معشوق شکایت می‌کند و از این که دیگر هیچ امیدی به بازگشت مهر و وفا ندارد، اظهار ناراحتی می‌کند. همچنین، شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که دیگر کسی از مصاحبان معشوق باقی نمانده است و خودش نیز به دلیل ضعف تحمل بار جفا، از آستانهٔ معشوق دور شده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مربوط به عشق، شکایت و جدایی نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل ۱۸۷

آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند
آهی زدیم و آینه‌ات را جلا نماند

روزی که ما ز بند تو آزاد می‌شدیم
بودند صد اسیر و یکی مبتلا نماند

دیگر من و شکایت آن بی وفا کز او
هیچم امیدواری مهر و وفا نماند

سوی مصاحبان تو هرگز کسی ندید
کز انفعال چشم تو بر پشت پا نماند

وحشی ز آستانهٔ او بار بست و رفت
از ضعف چون تحمل بار جفا نماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۸۶
گوهر بعدی:غزل ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.